کمی بعد از بعثت
سزا بود به شکرانه ی یاد روز انبعاث نبوٌ ی ، کلامی نگاشته شود . ولکن قدر ما یار نبود و بخت ما ناخوش در این مقام محمود .
به منزل جده ی پدری جهت عرض تبریک شرافت حضور یافتیم و عرضه داشتیم شعری به لحن دلربای ،عبد منکسر بخوانید و بلکه عیدی ما معرفتی حکیمانه از شاعری عارفانه شود.
فرمود :
داری زکات حسن ندانی به کی دهی من مستحقم ای شه خوبان به من به من
عرضه داشتم در وصف پیامبر اکرم ( ص) عطری بیافشانید:
فرمود:
تویی آن گوهر یکدانه که در عالم قدس ذکر خیر تو همان مونس جان است که بود
و دیگر:
ماییم که از درد کشان باج گرفتیم تاج از سر کیخسرو لیلا گرفتیم
می خواست ولایتش نمایان گردد خاتم زنبی در شب معراج گرفتیم